از تختخواب به میزگرد از میزگرد به میزشام
-
اندازه متن
+
پشتِ دیوارهایشان را دیدهام.
چشمهای من میتوانند
آنسوی اجسام را ببینند.
اتاقهایشان
باغهایشان
استخرها وُ
حمامهایشان را دیدهام.
من از رازهایشان باخبرم.
گوشتِ قلبشان فاسد شد وُ
گونههایشان وَرَم کرد وُ
چشمهایشان به لانهی مارهای کوچک
تبدیل شده است.
آنها مردهاند.
سالها پیش مردند
وَ برای حملِ جسدهایشان
از تختخواب به میزگرد
از میزگرد به میزشام
از میزشام به تختخواب
نیاز به خودرویی با شیشههای مشکیست
تا مردمِ شهر به وحشت نیافتند.
پوریا پلیکان