آکادمی پلیکان

استخوان‌هایم را چیده‌ام زیر پتو

- اندازه متن +

استخوان‌هایم را چیده‌ام زیر پتو
تا کسی نداند از این تخت
از این خانه
از این زندگی رفته‌ام
استخوان‌هایم را بلند می‌کنم
می‌چینم پشت میز صبحانه
استخوان‌هایم چای را نگاه می‌کنند
استخوان‌هایم
این استخوان‌های من است که
همسرم را در آغوش می‌گیرند

شاید قرن‌ها بعد بازگردم
کراواتِ سیاهی
که با آن خودم را حلق‌آویز کرده بودم درآورم
به گوشه‌ای از آفتاب آویزان کنم
چایی که روی میز مانده است را سربکشم
و به همسرم
– که دیگر چند تکه استخوان شده است –
بگویم:
«عزیزم نگاه کن
از چایی که روزهای اول می‌نوشیدیم
تنها چند لکه‌ی سیاه مانده بر استخوان‌هایمان
و از عشقی که ما را به یکدیگر می‌دوخت
چند لکه بر شناسنامه‌هایمان»

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×