اگر سالهاست صدایم را نمیشنوی – پیله پروانه
-
اندازه متن
+
اگر سالهاست صدایم را نمیشنوی
اگر هرچه دست در هوا میچرخانی
پیدایم نمیکنی
برای این است
که من در تو غرق شدهام
دلتنگِ من نباش
دستهایت را دور خودت حلقه کن
و لب بر آیینه بگذار
که این تو
چیزی جز من نیست
این قصه خوب یادم هست:
تو خوابیده بودی
و من
مثل کودکی
که پیلهی پروانهای را دیده است
مات و مبهوت
به قطرهی خونی
که از تنت بر ملافه چکیده بود
نگاه میکردم
نگاه میکردم
خون
آرامآرام
به پروانهای بدل میشد
که در دریاچهی شیر غرق شده است
جنازهها
رفته
رفته
در اشیا و جانوران غرق میشوند
و من در تو شناورم
پوریا پلیکان