زخمی که بر چهرهی ماه افتاده بود
-
اندازه متن
+
زخمی که بر چهرهی ماه افتاده بود
حالا دهانش بازتر شده است
□
جز مادرم
چه کسی میدانست
که ماه
زخمیست بر چهرهی آسمان
و تا نیمهی هر ماه
آنقدر دهانش را باز میکند
که از درونش استخوانِ شب پیداست؟
□
ما در خانه منتظر بودیم
که خیابانها تنش را بلعیدند
و گرسنگی ادامه پیدا کرد
□
شبِ عجیبیست
هر چه ملافه را
از صورتِ آسمان کنار میزنم
به صبح نمیرسم
پوریا پلیکان