آکادمی شعر پلیکان

زخمی که بر چهره‌ی ماه افتاده بود

- اندازه متن +

زخمی که بر چهره‌ی ماه افتاده بود

حالا دهانش بازتر شده است

 

 

جز مادرم

چه کسی می‌دانست

که ماه

زخمی‌ست بر چهره‌ی آسمان

و تا نیمه‌ی هر ماه

آنقدر دهانش را باز می‌کند

که از درونش استخوانِ شب پیداست؟

 

 

ما در خانه منتظر بودیم

که خیابان‌ها تنش را بلعیدند

و گرسنگی ادامه پیدا کرد

 

 

شبِ عجیبی‌ست

هر چه ملافه را

از صورتِ آسمان کنار می‌زنم

به صبح نمی‌رسم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×