صورتم را روبهروی پنکه میگیرم
-
اندازه متن
+
صورتم را روبهروی پنکه میگیرم
و نامت را صدا میزنم
نامت بریده بریده بر زمین میافتد
صورتم را روبهروی پنکه میگیرم
و نامت را صدا میزنم
نامت بریده بریده بر زمین میافتد
بوسه دانشی از عشق بود سقوط دانشی از ارتفاع مرگ دانشی از زندگی و شعر سرگیجهای که پایان ندارد
ای کاش در حینِ بوسه، لبهایم را ببلعی آرام آرام چانهام را ببلعی چشمهایم مژهها موها وُ گردن وُ سینهام…

