پای پیاده از اتومبیلها بگذری
-
اندازه متن
+
پای پیاده از اتومبیلها بگذری
هرجای خیابان خار روییده است
چراغهای راهنما اشک میریزند وُ
دودْ سفیدی چشمهایت را سیاه میکند.
صبح
به صبح
لای آگهیها مچاله بشوی
شب
به شب
کُنجِ اتوبوس
سرت را بین دو دست بگیری وُ
جان بدهی.
□
آپارتمانم را از کاه فرش کردهاند
ظرفشویی آبشخوریست
پُر از ظرفهای نَشُسته.
بشقابها رژیم گرفتهاند
میز ناهار خوری سبدیست
از کاه و یونجهی تازه.
اداره زمینیست شخم نخورده.
به ساعت بیدارباش!
کت و شلوار میبندم
سنگین تمام میشود برای شانههایم
امّا رئیس معتقد است
بدون ابزار نمیتوان شخم زد.
من برای شخم زدن
به محل کار میروم
وَ از همسرم
صاحبخانه شیر میدوشد.
البته مَردِ بزرگیست
دیروز
ظرفی به اندازهی زنده ماندنِ چند گوساله
باقی گذاشت.
پوریا پلیکان