از آمدنم نبود گردون را سود (60)
-
اندازه متن
+
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
حکایت 26 : گویند روزی حکیمی پسر خویش را پند میداد گفت «ای پسر ، اسپ دوست دار و کمان…
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه…