این کوزه چو من عاشقِ زاری بودهست (15)
-
اندازه متن
+
این کوزه چو من عاشقِ زاری بودهست
در بندِ سرِ زلفِ نگاری بودهست
این دسته که بر گردنِ او میبینی
دستیست که بر گردنِ یاری بودهست
این کوزه چو من عاشقِ زاری بودهست
در بندِ سرِ زلفِ نگاری بودهست
این دسته که بر گردنِ او میبینی
دستیست که بر گردنِ یاری بودهست
می خور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد به جان پاک من و تو
ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور…

