ای کاش که جای آرمیدن بودی (163)
-
اندازه متن
+
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی
حکایت 26 : قلم را دانایان مشاطه مُلک خواندهاند و سفیر دل، و سخن تا بیقلم بوَد چون جان بیکالبد…
ترکیب طبایع چو به کام تو دمیست رو شاد بِزی اگر چه بر تو ستمیست
…