گر یک نفست ز زندگانی گذرد (86)
-
اندازه متن
+
گر یک نفست ز زندگانی گذرد
مگذار که جز به شادمانی گذرد
هشدار که سرمایهٔ سودای جهان
عمر است چنان کش گذرانی گذرد
گویند سلطان محمود روزی بتماشا (42)
حکایت 42 گویند سلطان محمود روزی بتماشا شده بود، و از صحرا سوی شهر همی‌آمد، و دران حال هنوز…
قلم را دانایان مشاطه مُلک خوانده‌اند (26)
حکایت 26 : قلم را دانایان مشاطه مُلک خوانده‌اند و سفیر دل، و سخن تا بی‌قلم بوَد چون جان بی‌کالبد…