آری صنما بهانه خود کم بودت (114)
-
اندازه متن
+
آری صنما بهانه خود کم بودت
تا خواب بیامد و ز ما بر بودت
خوش خسب که من تا به سحر خواهم گفت
فریاد ز نرگسان خواب آلودت
آری صنما بهانه خود کم بودت
تا خواب بیامد و ز ما بر بودت
خوش خسب که من تا به سحر خواهم گفت
فریاد ز نرگسان خواب آلودت
تا با تو قرین شدهست جانم هر جا که روم به گلستانم
تا صورت تو قرین…
لطف تو جهانی و قرانی افراشت وین تعبیههای خود به چیزی ننگاشت
یک قطره از آن…