آری صنما بهانه خود کم بودت (114)
-
اندازه متن
+
آری صنما بهانه خود کم بودت
تا خواب بیامد و ز ما بر بودت
خوش خسب که من تا به سحر خواهم گفت
فریاد ز نرگسان خواب آلودت
آری صنما بهانه خود کم بودت
تا خواب بیامد و ز ما بر بودت
خوش خسب که من تا به سحر خواهم گفت
فریاد ز نرگسان خواب آلودت
اخرج عنالمکان، یا صارمالزمان واسبح سباح حوت فی قلزمالمعانی
لا تبغ اتصالا نعت جسم انی اری…
با هستی و نیستیم بیگانگی است وز هر دو بریدیم نه مردانگی است
گر من ز…

