آکادمی شعر پلیکان

آنچ در سینه نهان می‌داری (2928)

- اندازه متن +

آنچ در سینه نهان می‌داری
درنیابند چه می‌پنداری

خفته پنداشته‌ای دل‌ها را
که خدایت دهدا بیداری

هر درخت آنچ که دارد در دل
آن بدیده‌ست گلی یا خاری

ای چو خفاش نهان گشته ز روز
تا ندانند که تو بیماری

به خدا از همگان فاشتری
گرچه در پیشگه اسراری

پیش خورشید همان خفاشی
گرچه ز اندیشه چو بوتیماری

چنگ اگرچه که ننالد دانند
کو چه شکل است به وقت زاری

ور بنالد ز غمی هم دانند
کو ندارد صفت هشیاری

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×