آن کس که ترا بیند و خندان نشود (490)
-
اندازه متن
+
آن کس که ترا بیند و خندان نشود
وز حیرت تو گشاده دندان نشود
چندانکه بود هزار چندان نشود
جز کاهگل و کلوخ زندان نشود
آن کس که ترا بیند و خندان نشود
وز حیرت تو گشاده دندان نشود
چندانکه بود هزار چندان نشود
جز کاهگل و کلوخ زندان نشود
برانید برانید که تا بازنمانید بدانید بدانید که در عین عیانید
بتازید بتازید که چالاک سوارید…
ساقیا این می از انگور کدامین پُشتهست که دل و جان حریفان ز خمار آغشتهست
خم…

