از آتش تو فتاده جانم در جوش (997)
-
اندازه متن
+
از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش
از آتش تو فتاده جانم در جوش
وز باده تو شده است جانم مدهوش
از حسرت آنکه گیرمت در آغوش
هرجای کنم فغان و هر سوی خروش
دیدی که چه کرد آن یگانه برساخت پریر یک بهانه
ما را و تو را کجا…
جان و جهان! دوش کجا بودهای؟ نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو…

