افغان کردم بر آن فغانم میسوخت (160)
-
اندازه متن
+
افغان کردم بر آن فغانم میسوخت
خامش کردم چو خامشانم میسوخت
از جمله کرانهها برون کرد مرا
رفتم به میان و در میانم میسوخت
افغان کردم بر آن فغانم میسوخت
خامش کردم چو خامشانم میسوخت
از جمله کرانهها برون کرد مرا
رفتم به میان و در میانم میسوخت
مائیم که تا مهر تو آموختهایم چشم از همه خوبان جهان دوختهایم
هر شعله کز آتش…
جان کیست که او بدیده کار تو کند یا دیده و دل که او شکار تو کند

