اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر (871)
-
اندازه متن
+
اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر
طبع تو مزاج دهر نشناخت مگر
پندار که نطفهای نینداخت پدر
انگار که گلخنی نپرداخت قدر
اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر
طبع تو مزاج دهر نشناخت مگر
پندار که نطفهای نینداخت پدر
انگار که گلخنی نپرداخت قدر
آن شخص که رشک برد بر جامهٔ تو تا رشک برد بر لب خودکامهٔ تو
یا…
گر عاشق روی قیصر روم شوی امید بود که حی قیوم شوی
از هجر مگو به…

