اندیشه و غم را نبود هستی و تاب (84)
-
اندازه متن
+
اندیشه و غم را نبود هستی و تاب
آنجا که شرابست و ربابست و کباب
عیش ابدی نوش کنید ای اصحاب
چون سبزه و گل نهید لب بر لب آب
اندیشه و غم را نبود هستی و تاب
آنجا که شرابست و ربابست و کباب
عیش ابدی نوش کنید ای اصحاب
چون سبزه و گل نهید لب بر لب آب
ای ناطق الهی و ای دیده حقایق زین قلزم پرآتش ای چاره خلایق
تو بس قدیم…
ای خورده مرا جگر برای دگران دانم که همین کنی برای دگران
من باد رهی بدم…

