اول که رخم زرد و دلم پرخون بود (542)
-
اندازه متن
+
اول که رخم زرد و دلم پرخون بود
هم خرقه و همراه دلم مجنون بود
آن صورت و آن قاعده تا اکنون بود
کاری آمد که آن همه مادون بود
اول که رخم زرد و دلم پرخون بود
هم خرقه و همراه دلم مجنون بود
آن صورت و آن قاعده تا اکنون بود
کاری آمد که آن همه مادون بود
عشق از بنه بیبنست و بحریست عظیم دریای معلق است و اسرار قدیم
جانها همه غرقهاند…
آن کس که ترا دیده بود ای دلبر او چون نگرد بسوی معشوق دگر
در دیده…

