ای آنکه رخت چو آتش افروختهای (1772)
-
اندازه متن
+
ای آنکه رخت چو آتش افروختهای
تا کی سوزی که صد رهم سوختهای
گوئی به رخم چشم بردوختهای
نی نی، تو مرا چنین نیاموختهای
ای آنکه رخت چو آتش افروختهای
تا کی سوزی که صد رهم سوختهای
گوئی به رخم چشم بردوختهای
نی نی، تو مرا چنین نیاموختهای
گفتی شکار گیرم رفتی شکار گشتی گفتی قرار یابم خود بیقرار گشتی
خضرت چرا نخوانم کآب…
ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا که بامداد عنایت خجسته باد مرا
به یاد آر…

