ای در دل من نشسته بگشاده دری (1724)
-
اندازه متن
+
ای در دل من نشسته بگشاده دری
جز تو دگری نجویم و کو دگری
با هرکه ز دل داد زدم دفعی گفت
تو دفع مده که نیست از تو گذری
ای در دل من نشسته بگشاده دری
جز تو دگری نجویم و کو دگری
با هرکه ز دل داد زدم دفعی گفت
تو دفع مده که نیست از تو گذری
از ما مشو ملول که ما سخت شاهدیم از رشک و غیرت است که در چادری شدیم
چو اسم شمس دین اسما تو دیدی خلاصه او است در اشیاء تو دیدی
چه دارد…