آکادمی پلیکان

ای در غم بیهوده رو کم ترکوا برخوان (1872)

- اندازه متن +

ای در غم بیهوده رو کم ترکوا برخوان
وی حرص تو افزوده رو کم ترکوا برخوان

از اسپک و از زینک پربادک و پرکینک
وز غصه بیالوده رو کم ترکوا برخوان

در روده و سرگینی باد هوس و کینی
ای غافل آلوده رو کم ترکوا برخوان

ای شیخ پر از دعوی وی صورت بی‌معنی
نابوده و بنموده رو کم ترکوا برخوان

منگر که شه و میری بنگر که همی‌میری
در زیر یکی توده رو کم ترکوا برخوان

آن نازک و آن مشتک آن ما و من زشتک
پوسیده و فرسوده رو کم ترکوا برخوان

رخ بر رخ زیبایان کم نه بنگر پایان
رخسار تو فرسوده رو کم ترکوا برخوان

گر باغ و سرا داری با مرگ چه پا داری
در گور گل اندوده رو کم ترکوا برخوان

رفتند جهان داران خون خواره و عیاران
بر خلق نبخشوده رو کم ترکوا برخوان

تابوت کسان دیده وز دور بخندیده
وان چشم تو نگشوده رو کم ترکوا برخوان

بس کن ز سخن گویی از گفت چه می جویی
ای بادبپیموده رو کم ترکوا برخوان

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×