ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست (198)
-
اندازه متن
+
ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست
گر موی شوی موی ترا گنجانیست
روز آمد و روز هر چراغی که فروخت
در شعلهٔ آفتاب جز رسوا نیست
ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست
گر موی شوی موی ترا گنجانیست
روز آمد و روز هر چراغی که فروخت
در شعلهٔ آفتاب جز رسوا نیست
هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان هم جسم از آن اوست همه دیده و…
گشت جان از صدر شمس الدین یکی سوداییی در درون ظلمت سودا ورا داناییی
یک بلندی…