ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست (198)
-
اندازه متن
+
ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست
گر موی شوی موی ترا گنجانیست
روز آمد و روز هر چراغی که فروخت
در شعلهٔ آفتاب جز رسوا نیست
ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست
گر موی شوی موی ترا گنجانیست
روز آمد و روز هر چراغی که فروخت
در شعلهٔ آفتاب جز رسوا نیست
بیا ای زیرک و بر گول میخند بیا ای راه دان بر غول میخند
چو در…
در میان پرده خون عشق را گلزارها عاشقان را با جمال عشق بیچون کارها
عقل گوید…

