ای هرچه صدف بستهٔ دریای لبت (219)
-
اندازه متن
+
ای هرچه صدف بستهٔ دریای لبت
وی هرچه گهر فتاده در پای لبت
از راهزنان رسیده جانم تا لب
گر ره ندهی وای من و وای لبت
ای هرچه صدف بستهٔ دریای لبت
وی هرچه گهر فتاده در پای لبت
از راهزنان رسیده جانم تا لب
گر ره ندهی وای من و وای لبت
اول نظر ار چه سرسری بود سرمایه و اصل دلبری بود
گر عشق وبال و کافری…

