باران به سر گرم دلی بر میریخت (226)
-
اندازه متن
+
باران به سر گرم دلی بر میریخت
بسیار چو ریخت چست در خانه گریخت
پر میزد خوش بطی که آن بر من ریز
کاین جان مرا خدای از آب انگیخت
باران به سر گرم دلی بر میریخت
بسیار چو ریخت چست در خانه گریخت
پر میزد خوش بطی که آن بر من ریز
کاین جان مرا خدای از آب انگیخت
پرده بگردان و بزن ساز نو هین که رسید از فلک آواز نو
تازه و خندان…
تو سیر شدی من نشدم زین مستی من نیست شدم تو آنچه هستی هستی
تا آب…