با دل گفتم اگر بود جای سخن (1433)
-
اندازه متن
+
با دل گفتم اگر بود جای سخن
با دوست غمم بگو در اثنای سخن
دل گفت به گاه وصل با یار مرا
نبود ز نظاره هیچ پروای سخن
با دل گفتم اگر بود جای سخن
با دوست غمم بگو در اثنای سخن
دل گفت به گاه وصل با یار مرا
نبود ز نظاره هیچ پروای سخن
با روز بجنگیم که چون روز گذشت چون سیل به جویبار و چون باد بدشت
امشب…
ای زلف پر از مشک تتاری همه خوش اندر طلب چو من نگاری همه خوش
در…

