آکادمی شعر پلیکان

بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم (1617)

- اندازه متن +

بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم
توی آرام دل من مبر ای دوست قرارم

ز جفای تو حزینم جز عشقت نگزینم
هوسی نیست جز اینم جز از این کار ندارم

تو به رخسار چو ماهی چه لطیفی و چه شاهی
تو مرا پشت و پناهی ز تو آراسته کارم

جز عشقت نپذیرم جز زلف تو نگیرم
که در این عهد چو تیرم که بر این چنگ چو تارم

تن ما را همه جان کن همه را گوهر کان کن
ز طرب چشمه روان کن به سوی باغ و بهارم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×