آکادمی شعر پلیکان

برخیز ز خواب و ساز کن چنگ (1324)

- اندازه متن +

برخیز ز خواب و ساز کن چنگ
کان فتنه مه عذار گلرنگ

نی خواب گذاشت خواجه نی صبر
نی نام گذاشت خواجه نی ننگ

بدرید خرد هزار خرقه
بگریخت ادب هزار فرسنگ

اندیشه و دل به خشم با هم
استاره و مه ز رشک در جنگ

استاره به جنگ کز فراقش
این عرصه چرخ تنگ شد تنگ

مه گوید بی ز آفتابش
تا کی باشم ز چرخ آونگ

بازار وجود بی‌عقیقش
گو باش خراب سنگ بر سنگ

ای عشق هزارنام خوش جام
فرهنگ ده هزار فرهنگ

بی‌صورت با هزار صورت
صورت ده ترک و رومی و زنگ

درده ز رحیق خویش یک جام
یا از رز خویش یک کفی بنگ

بگشا سر خنب را دگربار
تا سر بنهد هزار سرهنگ

تا حلقه مطربان گردون
مستانه برآورند آهنگ

مخمور رهد ز قیل و از قال
تا حشر چو حشریان بود دنگ

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×