بر ظلمت شب خیمهٔ مهتاب زدی (1799)
-
اندازه متن
+
بر ظلمت شب خیمهٔ مهتاب زدی
میخفت خرد بر رخ او آب زدی
دادی همه را به وعده خواب خرگوشی
وز تیغ فراق گردن خواب زدی
بر ظلمت شب خیمهٔ مهتاب زدی
میخفت خرد بر رخ او آب زدی
دادی همه را به وعده خواب خرگوشی
وز تیغ فراق گردن خواب زدی
مصطفی صلّی الله علیه و سلّم با صحابه نشسته بود، کافران اعتراض آغاز کردند. فرمود که «آخر شما همه متّفقید…
گفت قایل در جهان درویش نیست ور بود…