بیبحر صفا گوهر ما سنگ آمد (590)
-
اندازه متن
+
بیبحر صفا گوهر ما سنگ آمد
بیجان جهان جان و جهان تنگ آمد
چون صحبت دوست صیقل جان و دلست
در جان گیرش که رافع زنگ آمد
بیبحر صفا گوهر ما سنگ آمد
بیجان جهان جان و جهان تنگ آمد
چون صحبت دوست صیقل جان و دلست
در جان گیرش که رافع زنگ آمد
در خاک در وفای آن سیمین بر میکار دل و دیده میندیش ز بر
از من…

