تا تن نبری دور زمانم کشته است (263)
-
اندازه متن
+
تا تن نبری دور زمانم کشته است
آن چشمهٔ آب حیوانم کشته است
او نیست عجب که دشمن جانش کشت
من بوالعجبم که جان جانم کشته است
تا تن نبری دور زمانم کشته است
آن چشمهٔ آب حیوانم کشته است
او نیست عجب که دشمن جانش کشت
من بوالعجبم که جان جانم کشته است
تا عاشق آن روی پریزاد شوی وانگه هردم چو خاک برباد شوی
دانم که در آتشی…