تا درد نیابی تو به درمان نرسی (1814)
-
اندازه متن
+
تا درد نیابی تو به درمان نرسی
تا جان ندهی به وصل جانان نرسی
تا همچو خلیل اندر آتش نروی
چون خضر به سرچشمهٔ حیوان نرسی
تا درد نیابی تو به درمان نرسی
تا جان ندهی به وصل جانان نرسی
تا همچو خلیل اندر آتش نروی
چون خضر به سرچشمهٔ حیوان نرسی
تازه شد از او باغ و بر من شاخ گل من نیلوفر من
گشته است روان…
برخیز و صبوح را بیارا پُر لَخلخه کن کنار ما را
پیش آر شراب رنگ آمیز…

