تا ظن نبری که از تو بگریختهام (1197)
-
اندازه متن
+
تا ظن نبری که از تو بگریختهام
یا با دگری جز تو درآمیختهام
بر بسته نیم ز اصل انگیختهام
چون سیل به بحر یار درریختهام
تا ظن نبری که از تو بگریختهام
یا با دگری جز تو درآمیختهام
بر بسته نیم ز اصل انگیختهام
چون سیل به بحر یار درریختهام
چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید بر چهره ما خاک چو گلگونه نماید
خواهم…
سرگشته دلا به دوست از جان راهست ای گمشده آشکار و پنهان راهست
گر شش جهتت…