جانم دارد ز عشق جانافزائی (1828)
-
اندازه متن
+
جانم دارد ز عشق جانافزائی
از سوداها لطیفتر سودائی
وز شهر تنم چو لولیان آواره است
هر روز به منزلی و هر شب جائی
جانم دارد ز عشق جانافزائی
از سوداها لطیفتر سودائی
وز شهر تنم چو لولیان آواره است
هر روز به منزلی و هر شب جائی
صبح است و صبوح است بر این بام برآییم از ثور گریزیم و به برج قمر آییم