جانی که حریف بود بیگانه شده است (279)
-
اندازه متن
+
جانی که حریف بود بیگانه شده است
عقلی که طبیب بود دیوانه شده است
میران همه گنجها به ویرانه نهند
ویرانهٔ ما ز گنج ویرانه شده است
جانی که حریف بود بیگانه شده است
عقلی که طبیب بود دیوانه شده است
میران همه گنجها به ویرانه نهند
ویرانهٔ ما ز گنج ویرانه شده است
برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید همچو ماه هفت و هشت و آفتاب روز عید
خواهی که حیات جاودانه بینی وز فقر نشانهٔ عیانی بینی اندر ره فقر بد مرو تا نرود مردانه…