جانی که شراب عشق ز آن سو خورده است (280)
-
اندازه متن
+
جانی که شراب عشق ز آن سو خورده است
وز شیره و باغ آن نکو رو خوردهاست
آن باغ گلوی او بگیرد گوید
خونش ریزم که خون ما او خورده است
جانی که شراب عشق ز آن سو خورده است
وز شیره و باغ آن نکو رو خوردهاست
آن باغ گلوی او بگیرد گوید
خونش ریزم که خون ما او خورده است
هله عاشقان بکوشید، که چو جسم و جان نماند دلتان به چرخ پَرَّد، چو بدن گران نماند
نازنینی را رها کن با شهان نازنین ناز گازر برنتابد آفتاب راستین
سایه خویشی فنا شو…

