جان باز که وصل او به دستان ندهند (619)
-
اندازه متن
+
جان باز که وصل او به دستان ندهند
شیر از قدح شرع به مستان ندهند
آنجا که مجردان بهم مینوشند
یک جرعه به خویشتنپرستان ندهند
جان باز که وصل او به دستان ندهند
شیر از قدح شرع به مستان ندهند
آنجا که مجردان بهم مینوشند
یک جرعه به خویشتنپرستان ندهند
در روزه چو از طبع دمی پاک شوی اندر پی پاکان تو بر افلاک شوی
از…
ای آنکه غلام خسرو شیرینی با عشق بساز گر حریف دینی
پیوسته حریف عشق و گرمی…