جان روی به عالم همایون آورد (622)
-
اندازه متن
+
جان روی به عالم همایون آورد
وز چون و چگونه دل به بیچون آورد
آن راز که تاکنون همی بود نهان
از زیر هزار پرده بیرون آورد
جان روی به عالم همایون آورد
وز چون و چگونه دل به بیچون آورد
آن راز که تاکنون همی بود نهان
از زیر هزار پرده بیرون آورد
تا با تو ز هستی تو هستی باقیست ایمن منشین که بتپرستی باقیست
گیرم بت پندار…
آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد امسال در این خرقه زنگار برآمد
آن ترک…