خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو (1562)
-
اندازه متن
+
خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو
از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو
آنگه تو چنان شوی که بودی با من
آنگاه چنان شوم که بودم با تو
خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو
از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو
آنگه تو چنان شوی که بودی با من
آنگاه چنان شوم که بودم با تو
او همی گوید که از اشکال تو غره…
خواهی که حیات جاودانه بینی وز فقر نشانهٔ عیانی بینی اندر ره فقر بد مرو تا نرود مردانه…