خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو (1562)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۵/۷
-
اندازه متن
+
خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو
از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو
آنگه تو چنان شوی که بودی با من
آنگاه چنان شوم که بودم با تو
پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات میرسد (550)
پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات میرسد آب سیاه درمرو کآب حیات میرسد
نوبت عشق…
مولانا 
