در بادیهٔ عشق تو کردم سفری (1852)
-
اندازه متن
+
در بادیهٔ عشق تو کردم سفری
تا بو که بیایم ز وصالت خبری
در هر منزل که مینهادم قدمی
افکنده تنی دیدم و افتاده سری
در بادیهٔ عشق تو کردم سفری
تا بو که بیایم ز وصالت خبری
در هر منزل که مینهادم قدمی
افکنده تنی دیدم و افتاده سری
شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو یار خوش آواز تو آن خوش دم…
مر مغی را گفت مردی کای فلان هین…

