در باغ در نیامدم گرد آور (894)
-
اندازه متن
+
در باغ در نیامدم گرد آور
درویش و تهی روم من راهگذر
خواهی که برون روم مرا بگشا در
ور نگشائی گمان بد نیز مبر
در باغ در نیامدم گرد آور
درویش و تهی روم من راهگذر
خواهی که برون روم مرا بگشا در
ور نگشائی گمان بد نیز مبر
هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی شرح نمیکنم که بس عاقل را اشارتی
فهم…
اگر تو همره بلبل ز بهر گلزاری تو خار را همه گل بین چو بهر گل زاری

