در کوی غم تو صبر بیفرمانست (312)
-
اندازه متن
+
در کوی غم تو صبر بیفرمانست
در دیده ز اشک تو بر او حرمانست
دل راز تو دردهای بیدرمانست
با این همه راضیم سخن در جانست
در کوی غم تو صبر بیفرمانست
در دیده ز اشک تو بر او حرمانست
دل راز تو دردهای بیدرمانست
با این همه راضیم سخن در جانست
مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا ترش ترش بگذشت از دریچه یار چرا
سبب چه…
خوابم ببستهای بگشا ای قمر نقاب تا سجدههای شکر کند پیشت آفتاب
دامان تو گرفتم و…

