دل از می عشق مست میپنداری (1871)
-
اندازه متن
+
دل از می عشق مست میپنداری
جان شیفتهٔ الست میپنداری
تو نیستی و بلای تو در ره تو
آنست که خویش هست میپنداری
دل از می عشق مست میپنداری
جان شیفتهٔ الست میپنداری
تو نیستی و بلای تو در ره تو
آنست که خویش هست میپنداری
گر عشق بزد راهم ور عقل شد از مستی ای دولت و اقبالم آخر نه توام هستی
نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم