دل کیست همه کار و کیاییش توی (1875)
-
اندازه متن
+
دل کیست همه کار و کیاییش توی
نیک و بد و کفر و پارساییش توی
گر کژ نگرد دیدهٔ من، من چه کنم
از خود گله کن که روشناییش توی
دل کیست همه کار و کیاییش توی
نیک و بد و کفر و پارساییش توی
گر کژ نگرد دیدهٔ من، من چه کنم
از خود گله کن که روشناییش توی
من که حیران ز ملاقات توام چون خیالی ز خیالات توام
به مراعات کنی دلجویی اه…
برخیز و صبوح را برنجان ای روی تو آفتاب رخشان
جانها که ز راه نو رسیدند…

