دگربار این دلم آتش گرفتهست (340)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۹/۸
-
اندازه متن
+
دگربار این دلم آتش گرفتهست
رها کن تا بگیرد خوش گرفتهست
بسوز ای دل در این برق و مزن دم
که عقلم ابر سوداوش گرفتهست
دگربار این دلم خوابی بدیدهست
که خون دل همه مفرش گرفتهست
چو سایه کل فنا گردم ازیرا
جهان خورشید لشکرکش گرفتهست
دلم هر شب به دزدی و خیانت
ز لعل یار سلطان وش گرفتهست
کجا پنهان شود دزدی دزدی
که مال خصم زیر کش گرفتهست
بسی جان که همیپرد ز قالب
ولی پایش حریف کش گرفتهست
ز ذوق زخم تیرش این دل من
به دندان گوشه ترکش گرفتهست
میانگین امتیازات ۵ از ۵
چنان مستم چنان مستم من امروز (1185)
چنان مستم چنان مستم من امروز که از چنبر برون جستم من امروز
چنان چیزی که…
مولانا 
