روزیکه گذر کنی به خر پشتهٔ من (1481)
-
اندازه متن
+
روزیکه گذر کنی به خر پشتهٔ من
بنشین و بگو که ای به غم کشتهٔ من
تا بانگ زنم ز خاک آغشته به خون
کای یوسف روزگار و گمگشتهٔ من
روزیکه گذر کنی به خر پشتهٔ من
بنشین و بگو که ای به غم کشتهٔ من
تا بانگ زنم ز خاک آغشته به خون
کای یوسف روزگار و گمگشتهٔ من
ای بندهٔ سردی به زمستان چون زاغ محروم ز بلبل و گلستان ز باغ
دریاب که…
لا یغرنک سد هوس عن رایی کم قصور هدمت من عوج الارآء
اشتهی انصح لکن لسانی…

