روزی که ز کار کمترک میآید (718)
-
اندازه متن
+
روزی که ز کار کمترک میآید
در دیده خیال آن بتک میآید
از نادرهگی و از غریبی که ویست
در عین دلست و دل به شک میآید
روزی که ز کار کمترک میآید
در دیده خیال آن بتک میآید
از نادرهگی و از غریبی که ویست
در عین دلست و دل به شک میآید
نگفتم دوش ای زین بخاری که نتوانی رضا دادن به خواری
در آن جانها که شکر…
ای دل برو از عاقبت اندیشان باش در عالم بیگانگی از خویشان باش
گر باد صبا…