زان روی که دل بستهٔ آن زنجیر است (341)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۵/۲۳
-
اندازه متن
+
زان روی که دل بستهٔ آن زنجیر است
در دامن تو دست زدن تقدیر است
چون دست به دامنش زدم گفت بهل
گفتم که خموش روز گیراگیر است
ای دل همه رخت را در این کوی انداز (935)
ای دل همه رخت را در این کوی انداز پیراهن یوسف است بر روی انداز
ماهی…
مولانا 
