سرسبز بود خاک که آبش یار است (345)
-
اندازه متن
+
سرسبز بود خاک که آبش یار است
خاصّه خاکی که ناطق و بیدار است
این خاک ز مشاطهٔ خود بیخبر است
خوش بیخبر است از آنکه زو هشیار است
سرسبز بود خاک که آبش یار است
خاصّه خاکی که ناطق و بیدار است
این خاک ز مشاطهٔ خود بیخبر است
خوش بیخبر است از آنکه زو هشیار است
در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو در کشوف مشکلاتش صاحب اعلام کو
آهوی عرشی که…
هر روز ز عاشقی و شیرینرایی من عاشق را پیرهنی فرمایی ای یوسفِ روزگار، ما یعقوبیم پیراهنِ توست…