سرمست شدم در هوس سرمستان (1484)
-
اندازه متن
+
سرمست شدم در هوس سرمستان
از دست شدم در ظفر آن دستان
بیزار شدم ز عقل و دیوانه شدم
تا درکشدم عشق به بیمارستان
سرمست شدم در هوس سرمستان
از دست شدم در ظفر آن دستان
بیزار شدم ز عقل و دیوانه شدم
تا درکشدم عشق به بیمارستان
تو دوش چه خواب دیدهای میدانی نی دانش آن نیست بدین آسانی
در دست و تن…
بده آن باده جانی، که چنانیم همه که می از جام و سر از پای ندانیم همه