سرگشته دلا به دوست از جان راهست (348)
-
اندازه متن
+
سرگشته دلا به دوست از جان راهست
ای گمشده آشکار و پنهان راهست
گر شش جهتت بسته شود باک مدار
کز قعر نهادت سوی جانان راهست
سرگشته دلا به دوست از جان راهست
ای گمشده آشکار و پنهان راهست
گر شش جهتت بسته شود باک مدار
کز قعر نهادت سوی جانان راهست
امروز در این شهر نفیر است و فغانی از جادوی چشم یکی شعبده خوانی
در شهر…
چون دلبر من میان دلداران نیست او را چون جهان هلاکت و پایان نیست
گر خیرهسری…